معنی ورزش میدانی

حل جدول

ورزش میدانی

پرتاب نیزه


از ورزش های میدانی

پرش ارتفاع، پرش طول، پرش با نیزه، سه گام، پرتاب وزنه، پرتاب چکش، پرتاب دیسک


ورزش سنتی

ورزش زورخانه‌ای


ورزش مادر

دو،‌ دو و میدانی

فرهنگ فارسی هوشیار

میدانی

(صفت) منسوب به میدان: کپنک پوشکان میدانی درکمین تواند میدانی ک (ضیا ء اصفهانی)


کم میدانی

دارای حوزه و وسعت اندک بودن: (نمکین شد لب شیرین تو از چسپانی پر بهاتر شود این لعل ز کم میدانی) ‎0 (اسماعیل ایما)

لغت نامه دهخدا

میدانی

میدانی. [م َ / م ِ] (اِخ) ابوالفضل احمدبن محمد... رجوع به ابوالفضل احمدبن محمدبن احمد شود.

میدانی. [م َ / م ِ] (اِ) کسی که در پیشاپیش امیر و یا وزیر حرکت کند و القاب او را اعلام نماید. (ناظم الاطباء). معرف. مرتبه دار.

میدانی. [م َ / م ِ] (ص نسبی) منسوب است به میدان و آن محله ای است به نیشابور. (یادداشت مؤلف). منسوب است به میدان زیاد نیشابور. (از انساب سمعانی). || منسوب است به میدان که محله ای است در اصفهان. (از انساب سمعانی).


ورزش

ورزش. [وَ زِ] (اِمص، اِ) ورزیدن. (برهان) (آنندراج). رجوع به ورزیدن شود. || اجرای مرتب تمرینهای بدنی به منظور تکمیل قوای جسمی و روحی. (فرهنگ فارسی معین). || کسب. (منتهی الارب). اکتساب. (یادداشت مؤلف). به دست کردن. به دست آوردن. حاصل کردن. تحصیل. اندوختن. گرد آوردن. عمل کردن. کار کردن. (فرهنگ فارسی معین):
که چندین بورزید مرد جهود
چو روزی نبودش ز ورزش چه سود.
فردوسی.
هر کار که تو در جهان از بهر مرادی و شهوتی بکنی هم از آن وجه بر تو رنجی مستولی شود که ترا از ورزش آن پشیمان کند. (کتاب المعارف).
|| زرع. کشت. (یادداشت مؤلف):
بماندند پیران بی پا و پر
بشد آلت ورزش و ساز و بر.
فردوسی.
|| شغل. عمل. حرفه. سعی. کار. (ناظم الاطباء). پیشه. (فرهنگ فارسی معین). کار با مشقت و تعب. محنت. (ناظم الاطباء):
بشد رأی و اندیشه و کشت و ورز
که مردم ز ورزش همی گیرد ارز.
فردوسی.
شما دیر مانید و خرم بوید
به رامش سوی ورزش خود شوید.
فردوسی.
به مطبخ هوس و فکرت تو بی ورزش
هزار بره ٔ ناپخته هست و ناخورده.
سوزنی.
|| تمرین و مشق. (یادداشت مؤلف). ملکه. پراتیک. هرکاری که بسیار و پی درپی کنند برای آنکه در آن هنرمند و کامل شوند. (آنندراج). مداومت دادن در هر کاری. (ناظم الاطباء):
با بلاهای دوست ورزش کن
خویشتن را بلندارزش کن.
اوحدی.
هرچه ورزش کنی همانی تو
نیکویی کن اگر توانی تو.
اوحدی.
|| کوشش و جهد. || فایده. حاصل. منفعت. || پرهیز. اجتناب. || زهد. || ریاضت و حرکات و اعمال مخصوصه که برای قوت اعمال بدنی همه روزه به جای می آورند. (ناظم الاطباء).


تنگ میدانی

تنگ میدانی. [ت َ م َ / م ِ] (حامص مرکب) کم وسعتی میدان. محدودیت:
فلک هم مرکبی تند است کژجولان که چون کشتی
عنان بر پاردم دارد ز روی تنگ میدانی.
خاقانی.
رجوع به ماده ٔ قبل و تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود.


رأس میدانی

رأس میدانی. [رَءْ س ِ] (اِخ) دماغه ای است کوچک در شمال دریای عمان نزدیک شوراک و بین چاه بهار و جاسک.


ته میدانی

ته میدانی. [ت َ هَِ م َ / م ِ] (ص نسبی) مردم بی سروپا و خانه بدوش. (غیاث اللغات). جمعی هستند از لوطیان و بی سروپایان که در ته میدان گاه در یک گوشه افتاده می باشند. (بهار عجم از آنندراج) (از غیاث اللغات):
سینه چاکان سر کوچه و بازار توایم
ته میدانی نعمت خور دیدار توایم.
میرنجات (ازآنندراج).

فارسی به عربی

اطلاعات عمومی

چگونه ورزش های میدانی آغاز شدند

اگر به گذشته بسیار دور در تاریخ بشر بنگریم، خواهیم دید که پیدایش ورزش های میدانی، به احتمال زیاد، با آئین های مذهبی همزمان بوده است. انسان های اولیه، مراسم پرستش خدایان خویش را با اجرای رقص های مخصوصی برگزار می کردند. این رقص ها، تقلیدی از کارهایی بود که در ضمن جنگ و شکار انجام می دادند. بعدها، رقص های مزبور را جدا از مراسم پرستش خدایان، و برای لذت بردن انجام می دادند؛ زیرا عملا به گونه ای ورزش میدانی شباهت پیدا کرده بود.
در میان مصری های باستان و نزدیک به چهار هزار سال پیش، شکل خاصی از ورزش های میدانی رواج داشت. اما ورزش های میدانی، به شکلی که ما می شناسیم، از جامعه ی یونان باستان آغاز شده است. نخستین بازی های المپیک یونانیان، چنانکه از مدارک تاریخی بر می آید، در سال 776 پیش از میلاد برگزار شده است.
بشر امروزی، بی هیچ تردیدی پذیرفته است که فعالیت های ورزشی، نقش مهمی در زندگی وی دارد. اما نقش مهم ورزش امروزی را با اهمیتی که ورزش های میدانی برای یونانیان باستان داشته است، نمی توان مقایسه کرد. آن زمان، ورزش هایی چون پرش و کشتی را در ضمن تحصیل به پسران می آموختند. می گفتند هر مردی تا گذشتن از میانسالی، باید ورزش های میدانی را خوب آموخته باشد.
کمال مطلوب یونانیان باستان، داشتن عقلی سالم در بدنی سالم بود؛ به همین علت، مردانی را که فقط و فقط دنبال ورزش می رفتند، یا مردانی را که فکری درخشان داشتند اما نمی توانستند در هیچ یک از ورزش ها شرکت کنند، کسی نمی ستود. یونانیان باستان، برخی ورزشکاران حرفه ای، به ویژه ی در رشته های مشت زنی و همچنین کشتی گیری داشتند.
یونانیان باستان، جشن های ورزشی بسیاری می گرفتند؛ ولی کهن ترین و مهم ترین جشن از آن میان، مراسم بازی های المپیک بود! در این بازی ها، فقط جوانانی می توانستند شرکت و رقابت کنند که دوره ی ده ماه ی آموزش ورزشکاری را گذارنده بوده باشند. این بازی ها در آغاز، فقط شامل مسابقات دو همچنین پرش بود. ولی بعدها، یونانیان باستان، کشتی و مشت زنی، پرتاب دیسک و نیزه و همچنین مسابقات گردونه زنی را نیز بر آن افزودند.

معادل ابجد

ورزش میدانی

628

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری